سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درد و دل های خودمونی با امام رضا

سلام بر همه دوستان همیشگی و جدید

امیدوارم که سالم و سلامت باشید

در روزهای گذشته ، اخبار زیادی پیرامون قتل با سلاح سرد شنیدیم . اضطراب و ترس در وجود اکثریت مردم موج می زد و مردم یکصدا خواستار مقابله با این مشکل بودند . دولت هم ، آستین ها رو بالا زد و در چند روز ، چنان زهر چشمی به خاطیان نشان داد که ، برادران محترم در گروه اراذل و اوباش تصمیم گرفتند که شیوه خودشون رو عوض کنند . در این روش موزیانه ، نوع سلاح عوض شده و به سلاحی سردتر از قبل ولی صد در صد کارامد تبدیل شده است . در این روش ابتدا فرد مقتول را شناسایی می کنند و سپس در یک اقدام غافلگیرانه در یکی از ایستگاه های مترو شخص مورد نظر را هل میدهند . این روش نسبت به روشهای دیگر کم ریسک تر و مفید تر است .چون ، اولا" بدون شک، دخل طرف میاد ، ثانیا" نمیشه قاتل را در انبوه مسافران تشخیص داد و ثالثا" می توان عنوان کرد که خودش ، خودش رو پایین انداخته .البته این فقط یک طنزه و نه یک واقعیت .

اما متاسفانه در کشور ما داره اتفاق های ناخوشایندی رخ میده . روزی تکه تکه کردن یک جوان در میدا کاج مقابل چشم مردم ، روزی حادثه خمینی شهر ، روز دیگر استخر زنانه در  تهران ، روزی  قتل داداشی و روزی هم پرت شدن به زیر مترو در مقابل چشمان زنان و کودکان و جوانان  .

اینها نمونه های بارزی هستند که در جامعه ما بوجود آمده اند . شاعر میگه " من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید-قفسم برده به باغی و د لم شاد کنید " ما از دولت نمی خواهیم که این مشکلات را حل کنه ، چون ریشه این مشکلات بیشتر فرهنگی و به خانواده ها باز می گرده . کودکی که از ابتدا آغوش گرم مادر رو احساس نکرده و تمام کودکی او درون دستمالی بسته به گردن مادر در حال فروش فال و دستمال و چسب زخم بوده و تنها زمزمه های نجوا شده در گوش او عبارتهایی از قبیل : خواهرا ، برادرا ، برای رضای خدا بخرید . فقیرم ، شوهرم معتاده ، کمکم کنید ، میگذره ، در آینده چه تضمینی برای سلامت روانی اون شخص وجود داره ؟ کودکی که مجبوره برای فرار از کتک های پدر معتادش پای بساط منقل و بافور پدرش بشینه و در ذغال بدمه چه آینده ای داره ؟ دختری که بهای مواد پدرش رو با از دست دادن گوهر پاک وجودش پرداخت می کنه چه آینده ای پیش رو خواهد داشت ؟ ما نمی خواهیم از دولت که مشکلات بزرگ رو حل کنه یا بیاد برای تک تک ما درس فرهنگ بزاره ، اما می تونه برای نسل بعدی ما سرمایه گذاری کنه تا درست تر زندگی کنیم . چندی پیش در ایستگاه اتوبوس شاهد دزدی پسر خردسالی بودم . مردم دورش جمع شدند و بعد از کتک مفصلی که خورد ازش پرسیدند : چرا این کار رو کردی ؟ گفت : می خواستم برم دفتر بخرم ، آخه دوستام همشون دفترهای فانتزی  دارن ، تازه دفتراشون سیمی است اما دفتر من رو مامانم با کاغذ های پشت سفیدی که بابام از سرکارش میاره برام درست میکنه . بچه ها من رو دوست ندارن ، میگن : گدایی ، اما بابای من گدایی نمی کنه حتی نمی ذاره که من پشت چراغ قرمزها شیشه ماشینا رو پاک کنم . میگه : شما باید درس بخونید و دکتر و مهندس بشید اما من دوست ندارم .می خوام به همه به خصوص به بچه های کلاسمون نشون بدم که ما گدا نیستیم .

دولت عزیز ، ما نسل همون هایی هستیم که اومدند پای صندوق های رای و به جمهوری اسلامی ایران رای " آری " دادند ، ما نسل همون هایی هستیم که رفتند با دشمن بعثی جنگیدند ، ما نسل همون هایی هستیم که خون در راه آزادی مملکت دادند تا ما امروز در زیر سایه الله زندگی کنیم ، ما نسل باقری و باکری و کاوه هستیم . می بینید به چی تبدیل شدیم ؟ می بینید اعتقاداتمون چقدر با رشادت های پدرانمون فاصله داره ؟ تا حالا از خودتون پرسیدید چرا ؟ جواب مهم نیست اما یادتون باشه که ما با این تفکرات قراره نسل بعدی رو بوجود بیاریم . پس ای کسانی که در راس امور قرار گرفته اید بیاید یکبار دیگر تا فرصت باقی است زیر پرچم اسلام و ولایت فقیه انقلابی دیگر به پا کنیم . یک انقلاب فرهنگی ، انقلابی که در آن اینبار ارزش های حقیقی انسان ها رو مورد توجه قرار بدیم و سعی کنیم ایرانی به مراتب زیباتر و استوارتر بسازیم

به امید آن روز

یا حق

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/5/4 توسط pishva
درباره وبلاگ

pishva

sayeh.mahtab99@yahoo.com
bahar 20
 قالب میهن بلاگ قالب وبلاگ