سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درد و دل های خودمونی با امام رضا

سلام -می دونم خیلی کم لطفم. آخه الان سرم خیلی شلوغه کارهای خونه و شخصی و شرکت همگی دست به دست هم دادند تا نتونم حداقل هفته ای یکبار بیام و سری به وبلاگ عزیزم بزنم .

حالا برای اینکه عریضه خالی نمونه می خوام شعری رو که دیشب هنگام مطالعه به چشمم خورد رو براتون بذارم . امیدوارم که خوشتون بیاد

یکشبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پـُر ز لیلا شد دل پـُر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق...دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه..لیلایت منم

در رگت پنهان و پیدایت منم

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره ی صحرا...نشد

گفتم عاقل می شوی...اما نشد

سوختم در حسرت یک یا رَبت

غیر لیلا ..بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

به امید دیدارتون

علی به همراهتان




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/12/15 توسط pishva
درباره وبلاگ

pishva

sayeh.mahtab99@yahoo.com
bahar 20
 قالب میهن بلاگ قالب وبلاگ